هنر و ادبیات

هنر و ادبیات

سلام
قدمتون به روی چشم ^_^
این وب متعلق به شماست.
کپی از مطالب و تصاویر هم آزاد
ممنون از بازنشرتون :)

بایگانی

کلمات گاهی سرنوشت ساز می شوند

چهارشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ۰۴:۵۲ ب.ظ

کلاس اول دبستان، یزد بودم 
سال ١٣٤٠، وسطای سال
اومدیم تهران
یه مدرسه اسمم را نوشتند،
شهرستانی بودم،
لهجه غلیظ یزدی و گیج 
از شهری غریب
ما کتابمان دارا آذر بود 
ولی تهران آب بابا 

معضلی بود برای من، 
هیچی نمی فهمیدم 
البته تو شهر خودمان هم
همچین خبری از شاگرد اول بودنم نبود ولی با سختی و بدبختی

درسکی می خواندم.

تو تهران شدم شاگرد تنبل کلاس 
معلم پیر و بی حوصله ای داشتیم 
که شد دشمن قسم خورده من 
هر کس درس نمی خواند می گفت: می خوای بشی فلانی و

منظورش من بینوا بودم
با هزار زحمت رفتم کلاس دوم
آنجا هم از بخت بد من، این خانم شد معلممان
همیشه ته کلاس می نشستم و گاهی هم چوبی میخوردم که

یادم نرود کی هستم!!

دیگر خودم هم باورم شده بود که شاگرد تنبلی هستم تا ابد.......

کلاس سوم یک معلم جوان و زیبا آمد مدرسه مان
لباسهای قشنگ می پوشید و خلاصه خیلی کار درست بود،
او را برای کلاس ما گذاشتند،
من خودم از اول رفتم ته کلاس نشستم. می دانستم جام اونجاست 

درس داد، مشق گفت که برای فردا بیارین. 
انقدر به دلم نشسته بود که تمیز مشقم را نوشتم 
ولی می دانستم نتیجه تنبل کلاس چیست فرداش که اومد، یک خودنویس خوشگل گرفت دستش و شروع کرد به امضا کردن مشق ها..
همگی شاخ در آورده بودیم 
آخه مشقامون را یا خط میزدن یا پاره می کردن ،
وقتی به من رسید با ناامیدی مشقامو نشون دادم،
دستام می لرزید 
و قلبم به شدت می زد.
زیر هر مشقی یه چیزی مینوشت ,
خدایا برا من چی می نویسه؟
با خطی زیبا نوشت: 


عالی

باورم نمی شد
بعد از سه سال این اولین کلمه ای بود که در تشویق من بیان شده بود
لبخندی زد و رد شد سرم را روی دفترم گذاشتم و گریه کردم به خودم گفتم هرگز نمی گذارم بفهمد من تنبل کلاسم به خودم قول دادم بهترین باشم...
آن سال با معدل بیست شاگرد اول شدم و همینطور سال های بعد
همیشه شاگرد اول بودم وقتی کنکور دادم نفر ششم کنکور در کشور شدم و به دانشگاه تهران رفتم

یک کلمه به آن کوچکی سرنوشت مرا تغییر داد.

چرا کلمات مثبت و زیبا را از دیگران دریغ می کنیم؟؟؟؟
به ویژه ما 
پدران، مادران، معلمان، استادان، مربیان، رئیسان و ...


خاطره ای از
استاد محمد شاه محمدی 
استاد مدیریت و روانشناسی

نظرات  (۱۸)

واقعاااا داستان عالی بودددد
پاسخ:
ممنون از محبتت
چقدر خوب بود این داستان:)
منم علاقه مند شدنم به ادبیات با معلم خوب ادبیاتم بود که اخر هر کلاسش ۱۰،۱۵ دقیقه شعر یا داستان میخوند:)
خدا هر جا هست یار و نگهدارش باشه:)
یاعلی
پاسخ:
فکر می کنم تک تک ما تجربیات تلخ و شیرینی در این مورد داشته باشیم. 
ممنون از حضورتون فرشته جان
۱۰ خرداد ۹۶ ، ۱۷:۴۸ رویا رویایی
تیغ محبت همیشه برنده تراست کاش همه این را بدانند
پاسخ:
واقعا همینطوره
ممنون رویا جان
👌 Very nice
پاسخ:
.Thanks
یادش بخیر...چنین کاری رو معلم پنجم دبستان با من کرد...
تو یه مدرسه داغون که خشک و تر رو باهم میسوزوندن استعدادمو کشف کرد و بدون هیچ چشم داشتی بهم کمک کرد...
قهرمان زندگیه من هر جا که هستی برات آرزوی خوشبختی و سعادت میکنم...امیدوارم یه روز بتونم محبتت رو جبران کنم
پاسخ:
خدا بهشون سلامتی بده. چه استعدادهایی که با بی فکری بعضی از این معلما خشکیده و از بین رفته. 
ممنون ازحضورتون
بسیار زیبا بود ..
درسته یک کلمه مثبت و زیبا میتواند سرنوشت ساز
خوبی باشد..
پاسخ:
سپاس ازلطفتون استاد
بسیار عالی بود
موفق باشید انشاا...
پاسخ:
ممنونم از محبتتون
در پناه حق باشید 
۱۱ خرداد ۹۶ ، ۰۱:۱۱ میثم علی زلفی
زیبا بود
پاسخ:
سپاس از لطفتون
۱۱ خرداد ۹۶ ، ۱۵:۰۶ محمدعلی میری
بسیار بسیار زیبا...
عالی تر ، مثل همیشه...
پاسخ:
خیلی ممنونم
سپاس از محبت همیشگیتون
بسیار عالی
پاسخ:
ممنون ازحضورتون
۱۵ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۱۷ خادم امام زمان عج الله

حداقل از منتظرین فرج باشیم

ای کاش می‌نشستیم و درباره این که حضرت ولی‌عصر علیه‌السلام چه وقت ظهور می‌کند، باهم گفت‌و‌گو می‌کردیم، تا حداقل از منتظرین فرج باشیم. اشخاصی را می‌خواهند که تنها برای آن حضرت باشند. کسانی منتظر فرج هستند که برای خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند، نه برای برآوردن حاجات شخصی خود. چرا ما حداقل مانند نصاری که در مواقع تحیر با انجیل ارتباط دارند، با آن حضرت ارتباط برقرار نمی‌کنیم؟

آیت الله بهجت رضوان الله


با سلام و صلوات و ارزوی قبولی طاعات و عباداتتان به درگاه حضرت حق تعالی و عرض تسلیت سالروز ارتحال حضرت امام خمینی رحمة الله و شهیدان سرفراز حماسه 15 خرداد .خداقوت و سپاس از گزینش و درج مطلب مفید و ارزشمند و اموزندتان جزاکم الله خیرا
پاسخ:
سلام
ممنون ازحضور سبزتون
داستان عالی بود
خواستن توانستن است
اون خواسته وتوانسته
حرف نداشت
پاسخ:
ممنون از لطفت الهه جان
۲۰ خرداد ۹۶ ، ۱۵:۲۵ ماهیِ نفس کِش! :)
فوق العاده ست :)
پاسخ:
ممنون از محبتت :))
یکی از دلایل درس خوندن من همیییشه همین بوده!! چه نقطه مشترکی:))
پست خیلی خوبی بود فرناز عزیزم:*
پاسخ:
فدای محبتت لیمو جونم
ان شاء الله همیشه موفق باشی 

۲۰ خرداد ۹۶ ، ۱۹:۲۶ دریا _ گاه نوشته های من
داستان بسیار زیباست قبلا خونده بودم
پاسخ:
ممنون از حضورتون
۲۴ خرداد ۹۶ ، ۱۸:۱۲ خادم امام زمان عج الله

تـرک گـنـاه اهـم از فـعـل عـبـادت

اگر انسان عبادات زیادی انجام دهد اما مرتباَ میکروب گناه را در کالبد روح خود وارد کند ، اثر عبادتش خنثی می شود. ولی اگر آیینه قلب خود را با گناه تیره نکند فطرت الهیش او را به رشد و کمال هدایت می نماید. پس ترک گناه اهم از فعل عبادت است و لذا شیطان بیشتر انسان را به گناه وسوسه می کند تا ترک عبادت ، چون وقتی گناه بر آدمی سیطره پیدا کرد عبادات او موجب تقرب وی نخواهد شد.
نایب امام زمان عج الله، امام خامنه ای

--------------------------------------------

با سلام و صلوات و ارزوی قبولی طاعات و ارادتهایتان به درگاه حضرت حق تعالی و باالله التوفیق

http://salar-e-shahidan.ir//wp-content/uploads/2016/06/1435057849_-3-300x272.jpg
پاسخ:
سلام
ممنون از حضور سبزتون
وبلاگ جالب و مطالب خوبی داری مطالبتان هم جذاب و گیرا بود. اگر تمایل به تبادل لینک دارید اطلاع بده .مطالبتون خیلی ساده و در عین حال صادقانه است موفق باشی.
پاسخ:
ممنونم شما هم موفق باشی
به روی چشم
۰۲ تیر ۹۶ ، ۱۳:۲۳ حصار آسمان
آره کاملا درسته
معلم انشا و فارسی دوران راهنماییمون خیلی انشاهای منو دوست داشت. از اول کلاس که میومد چشمش به من بود :)
و هر جلسه هم اسم منو صدا میکرد
دست آخر هم یه بیست میداد
پاسخ:
الهی هر جا هستند سلامت باشند که استعداد نوشتن رو در شما شکوفا کردن
ممنون از حضورتون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">