هنر و ادبیات

هنر و ادبیات

سلام
قدمتون به روی چشم ^_^
این وب متعلق به شماست.
کپی از مطالب و تصاویر هم آزاد
ممنون از بازنشرتون :)

بایگانی

در کنار ساحل قدم می زدم...

سه شنبه, ۵ تیر ۱۳۹۷، ۰۴:۰۸ ب.ظ

در کنار ساحل قدم می زدم و می خواستم به جایی دیگر بروم که درخشش چیزی از فاصله دور توجهم را به خود جلب کرد
جلوتر رفتم تا به شیء درخشان رسیدم. 
نگاه کردم دیدم یه قوطی نوشابه است، با خودم فکر کردم، در زندگی چند بار چیزهای بی ارزش من را فریب داده و من را از مسیر اصلی خودم غافل کرده است و وقتی به آن رسیدم دیدم که چقدر بیهوده بوده است،
ولی آیا اگر به سمت آن شیء بی ارزش نمیرفتم، واقعا می فهمیدم که بی ارزش است یا سالها حسرت آن را می خوردم !!

 

"دومین مکتوب" اثر پائولو کوئیلو



موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۷/۰۴/۰۵

نظرات  (۲)

۰۵ تیر ۹۷ ، ۱۶:۱۵ بهرنگ قدوسی
🤗🤗🤗🤗
پاسخ:
:)
منظورش رو متوجه نشدم

باید بریم دنبالش یا نه ؟؟؟
پاسخ:
یعنی باید بهش به عنوان یه تجربه تلخ یا حتی شیرین نگاه کرد. درسی از زندگی...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">