هنر و ادبیات

هنر و ادبیات

سلام
قدمتون به روی چشم ^_^
این وب متعلق به شماست.
کپی از مطالب و تصاویر هم آزاد
ممنون از بازنشرتون :)

بایگانی

۵۴ مطلب با موضوع «خبری» ثبت شده است

امشب شب تولد قدیمی ترین دوست مجازی منه.

دختر خاص و مهربونی که تو ماه ها آخره و تو مهر و محبت اول

فاطمه گلی مهربونم

تولدت مبارک

به سلامتی اسفندیا که دلشون عین کف دستشونه

۱۶ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۱۰

تا حالا شده مطلبی رو که بارها شنیدید و خوندید و به قول معروف کلیشه ای شده چنان با شیوه ای نوین و جدید نمایش داده بشه که شیفته اون بشید و براتون کاملا تازگی داشته باشه انگار که تازه اولین باره این مطلب رو دیدید. به این روش میگن آشنایی زدایی.

این شیوه در ادبیات با استفاده از فنون مختلف مثل پارادوکس یا متناقض نما، گروتسک، عوض کردن زاویه دید، ایجاد پرش های مکانی و زمانی در روایت داستان و استفاده از سمبل ها و نمادهای گوناگون انجام میشه. هر چقدر این فنون بهتر به کار گرفته بشه،  داستان برای مخاطب زیباتر و جذاب تر میشه. انگار که نویسنده بر سر راه خوانندگانش مانعی گذاشته تا قادر نباشند به راحتی پیام داستان رو دریافت کنند. در واقع خواننده در درک مطلب به زحمت می افته و تلاش می کنه تا مفهوم رو از لابلای سمبل ها و نمادهای مختلف بیرون بکشه و وقتی  موفق به رمزگشایی میشه، شیرینی دریافت براش دو چندان میشه و از متن لذت می بره. اما اگه نویسنده  پیام داستانشو خیلی راحت و بدون زحمت در اختیار مخاطبانش بگذاره اون اثر فاقد زیباییه و قطعا مورد پسند واقع نمیشه. پس آشنایی زدایی و هنجارگریزی در ادبیات نقش بسیار مهمی ایفا می کنه.

اما مطلبی که می خوام بگم اینه که آشنایی زدایی در زندگی روزمره ما هم لازم و ضروریه. با آشنایی زدایی و عادت ستیزی می تونیم از یکنواختی و کسالت زندگی و اثرات سوء اون خلاص بشیم. به عنوان مثال ممکنه در نماز خوندن دچار یکنواختی بشیم که نتیجش کاهلی در نماز. در این جور مواقع لازم نیست از فنون پیچیده ای استفاده کنیم. عوض کردن جای نماز خوندن، یا خریدن جا نماز یا چادر نماز جدید یا استفاده از عطر می تونه روش های خوبی برای آشنایی زدایی باشه. یا مثلا اگه همیشه از یک مسیر خاص برای رفتن به دانشگاه یا محل کارمون استفاده می کنیم می تونیم برای تنوع مسیرهای جدید رو امتحان کنیم یا با وسیله های نقلیه متفاوتی سفر کنیم. حتی گاهی خریدن یک ماگ خوشرنگ  یا یه گلدون کوچیک می تونه روحیمونو عوض کنه و بهمون انرژی دوباره بده.

به قول سهراب

"زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود"

 

 

۵ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۷ ، ۲۳:۵۶

سوال : اگر فردا صبح از خواب بیدار شوید و ببینید که بیست کیلو چاق شده اید نگران نمی شوید؟
البته که می شوید! سراسیمه به بیمارستان تلفن می زنید: الوو، اورژانس، کمک، کمک، من چاق شده ام!

اما اگر همین اتفاق به تدریج رخ بدهد، یک کیلو این ماه، یک کیلو ماه آینده و...

آیا باز هم همین عکس العمل را نشان می دهید؟ نه! با بی خیالی از کنارش می گذرید.


برای کسانی که ورشکسته می شوند، اضافه وزن می آورند یا طلاق می گیرند یا آخر ترم مشروط می شوند این حوادث به یکباره اتفاق نمی افتد.
یک ذره امروز یک ذره فردا و سرانجام یک روز هم انفجار و سپس می پرسیم: چرا این اتفاق افتاد؟

زندگی ماهیت انبار شوندگی دارد. هر اتفاقی به اتفاق دیگر افزوده می شود، مثل قطره های آب که صخره های سنگی را می فرساید.

ما باید هر روز این پرسش را برای خود مطرح کنیم: به کجا دارم می روم؟ آیا من سالم تر، مناسب تر، شادتر، ثروتمندتر مهربان تر و با ایمان تر از سال گذشته ام هستم؟


و اگر پاسخ منفی است بی درنگ باید در کارهای خود تجدید نظر کنیم.

راز شاد زیستن

آندرو ماتیوس

۱۶ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۱ ۱۴ مهر ۹۷ ، ۰۹:۵۱

هیچ کس چون ما نگیرد ماتم این ماه را؛

با «محرم» شیعیان را اتصالی دیگر است ...

السلام علیک یا أباعبدالله الحسین «علیه السلام»

۱۶ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۷ ، ۱۶:۱۱

ای پسر فاطمه، نور ھدی

 سبز ترین باغ بھار خدا

 با تو دل از غصه رھا می شود

 پاک تر از آینه ھا می شود

ای گل گلزار خدا، یا رضا

آینه قبله نما یا رضا

میلاد هشتمین نور ولایت بر شما دوستان مبارک

۱۷ نظر موافقین ۹ مخالفین ۱ ۰۲ مرداد ۹۷ ، ۲۳:۴۳

به چشم هات اعتماد نکن. اون‌ها فقط محدودیت‌ها رو نشون میدن.

با فهم و درکت نگاه کن، دنبال چیزی بگرد که می‌دونی و راه پرواز رو خواهی دید. محدودیتی در کار نیست!

برگرفته از کتاب جاناتان مرغ دریایی

اثر ریچارد باخ

 

۸ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۷ ، ۱۵:۰۱

اگر زمان منتظر ما می‌ایستاد تا ما به بلوغ برسیم، قطعا زندگی با نقص‌های کمتری را تجربه می‌کردیم. نمی‌دانم زندگی بدون واژه‌ی «افسوس» چه شکلی خواهد بود! شیرین‌تر است یا مزه‌ی یکنواختی دارد!؟

برگرفته از کتاب تنهایی پر هیاهو

اثر بهومیل هرابال

 

۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۷ ، ۱۴:۳۸

استشمام عطر خوشبوی رمضان؛

از پنجره ی ملکوتی شعبان؛

گوارای وجود پاکتان ...

۱۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۱:۵۳

در شهر نشانه ای ز تبلیغِ تو نیست؛

ای عشق ستادِ انتخاباتت کو ...؟!

 

السلام علیک یا صاحب الزمان «عج»

 

میلاد با سعادت منجی عالم بشریت، برپاکننده قسط و عدل؛

 حضرت ولیعصر،امام زمان؛ مهدی موعود «عج» بر عموم شیعیان جهان مبارک باد ...

 

۱۴ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۹:۰۶

سلام عیدتون مبارک

صد سال به این سال ها

امیدوارم سال خوبی رو گذرونده باشید و

سال سرشار از خوبی و خوشی رو در بیش داشته باشید smiley

یادمون نره امسال قرار گذاشتیم فقط کالای ایرانی بخریمheart
 
۱۸ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۱ ۰۷ فروردين ۹۷ ، ۲۰:۲۲

از امروز هرکی ازت پرسید حالت چطوره ؟

بگو عالی ام ...

عالیم یعنی فرمان به کاینات ، به زمین و زمان ، به همه دنیا به همه فرشته های عالم ...

که ای خدا ، ای آسمون ، ای زمین ، حال من باید عالی باشه ...

حتی اگه بد بد بدم هستی بگو عالیم ...

عالیم دروغ به خود نیست ، عالیه فریب

نیست ، این یعنی چند ثانیه بعدش عالی می شی. . .

همیشه مثبت باش ...

قانون اندیشه یک قانون بسیار بسیار قدرتمنده ..

فکر ما زندگی ما رو تغییر میده ...

فکر های خوب و مثبت کن ...

نترس ، از همین امروز شروع کن،

تو میتونی دنیات رو تغییر بدی ،

تو میتونی به هرچی میخوای برسی ،

امروز اولین روز از ادامه زندگی توست ،

تولدت مبارک....

۲۳ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۶ ، ۱۶:۰۰

خورشید چراغکی ز رخسار علی ست؛

مه نقطه کوچکی ز پرگار علی ست؛

هر کس که فرستد به محمد «ص» صلوات؛

همسایه ی دیوار به دیوار علی ست ...

 

**عید غدیر خم بر شما مبارک باد**

 

 

 

۲۷ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۶ ، ۱۰:۲۶

یا ضامن آهو، دل شکسته ی من؛

به پای بوس نگاهت، غریب می آید؛

آری!

حَرَمَت، قبله ی دل های شکسته است؛

با همه ی نگرانی ها و غم هایش؛

همین که دلش را؛

به پنجره فولاد تو گره می زند؛

آرام می گیرد؛

این را بارها، از کبوتر های حَرَمَت شنیده ام ...

 

 

۹ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۶ ، ۱۰:۳۰

طبق اسناد و مدارک اهل سنت، عایشه زمان ازدواج با پیامبر (ص) 19 تا 21 سال سن داشته. حرف هایی از قبیل ازدواج عایشه با حضرت رسول در 9 سالگی و یا بدتر، عقد در 5 سالگی و رابطه ی جنسی در 9 سالگی از روایات جعلی گرفته شده و توهین به پیامبر است.

راوی روایات

راوی این روایات خود عایشه یا خواهرزاده اش ابن عامر است که در زمان ازدواج پیامبر با عایشه 5 سال داشته و جالب این که در این سن تمامی روایات را با جزییات کامل به یاد دارد!! تا آن جا که می گوید: پیامبر در روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول به مدینه هجرت نمودند و در شوال همان سال درست هشت ماه بعد با وی ازدواج کرد؟! 

این در حالیست که خود عایشه نیز که ادعا می کند در شش سالگی به عقد پیامبر در آمده است جزییات کامل رویدادهای آن زمان را به خاطر دارد که از دید تاریخی جای شگفتی دارد .و این گمان را که دسیسه ای برای جعل در کار بوده است را تقویت می کند. 

علت جعل

بلند مرتبه کردن مفام عایشه در بین سایر زنان پیامبر با این ادعا که وی تنها زن باکره حضرت بوده و محبوب ترین زن رسول خاتم نیز به شمار می آمده. در حالی که ابن سعد در طبقات الکبری گفته است: " ابوبکر عایشه را به ازدواج "جبیر بن مطعم" در آورد ، پس از مدتی او را از ایشان گرفته و طلاقش داد ..."
ابن سعد، طبقات الکبری، ص529؛ الاصابه، ج4، ص356

سال ازدواج عایشه

1. در کتاب صحیح بخاری، جلد 3،حدیث 3606، به نقل از خود عایشه می گوید که پیامبر در 13 بعثت یا همان سال اول هجری، عایشه را عقد و دو سال بعد یعنی در سال دوم هجری با وی ازدواج کرده است.

2. بلاذری در کتاب انساب الاشراف، جلد 1، صفحه 181،به نقل از ذحبی میگوید که سوده برای چهار سال تنها همسر پیامبر بوده. (پیامبر بعد از خدیجه با سوده ازدواج کرد و بعد با عایشه، پس در این حدیث گفته می شود که پیامبر در سال چهار هجری با عایشه ازدواج کرده)

پس عایشه یا در سال دوم هجری و یا در سال چهارم هجری ازدواج کرده

سن اسماء بنت ابوبکر، خواهر عایشه 

1. ابونعیم اصفهانی در کتاب معرفت الصحابه جلد 6، رقم 3769 می گوید: " اسماء از سمت پدر خواهر عایشه بود و از او بزرگ تر بود، اسماء در 27 قبل از تاریخ به دنیا آمد." 2. طیرانی در مُعجم الکبیر جلد 24، صفحه 77 میگوید: " اسماء، دختر ابوبکر، درسال 73 هجری، بعد از پسرش عبدالله ابن زُبِیر از دنیا رفت. او درهنگام وفات 100 ساله بودیعنی اسماء در سال اول هجری 27 ساله بوده.

3. موارد زیر نیز در تایید سن اسماء در زمان هجرت است که 27 سال داشته:
__ابن اًساکه در مدینه الدمشق، جلد 69، صفحه 9
__ابن اصیل در اسدالقابه فی معرفت الصحابه، جلد 7، صفحه 11
__النوی در تحذیب الاسماء و الغات، جلد 2، صفحه 597 و 598
__بدرالدین عینی در عمده القاری شرح صحیحه بخاری، جلد 2 ، صفحه 193
__عسقلانی شافعی در تقریب التحذیب، جلد 1، صفح 743

اختلاف سن عایشه و خواهرش اسماء

1. بیهقی در سنن کبری، جلد 2، صفحه 204 می گوید: " اسماء، دختر ابوبکر 10 سال از عایشه بزرگ تر بود "

2. ذهبی در سیر اعلام النبلاء، جلد 2، صفحه 289 به نقل از عبدالرحمن ابن ابی زِناد می گوید: " اسماء 10 سال از عایشه بزرگ تر بوده "

3. ابن اساکه در مدینه الدمشق، جلد 69، صفحه 8 میگوید: " اسماء از عایشه 10 سال بزرگ تر بود "

4. ابن کثیر دمشقی سلفی در الودایه و نهایه، جلد 8، صفحه 345 و 346 نیز می گوید که اسما 10 سال از عایشه بزرگتر بود.

5. ملا علی قاری در مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، جلد 1، صفحه 331 نیز همین را می گوید.

و منابع بسیار دیگر

بنابراین عایشه 10 سال از اسماء کوچک تر بوده. اسماء در سال اول هجری 27 سال داشته، پس عایشه در اول هجری 17 سال داشته و بنا بر احادیث یا در دوم و یا در چهارم هجری ازدواج کرده که بیشتر احادیث می گوید دوم عقد و چهارم ازدواج کرده. پس عایشه در سن 19 سالگی به عقد پیامبر (ص) درآمده و در 21 سالگی با او ازدواج کرده است.

 

مطلب فوق بر اساس تحقیقات استاد رائفی پور نگاشته شده

۱۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۶ ، ۰۱:۰۲

کائنات وجودی واحد است. همه کس و همه چیز با نخی نامرئی به هم بستهاند. مبادا آه کسی را در آوری، مبادا دیگری را مخصوصاً اگر از تو ضعیف تر باشد بیازاری. فراموش نکن اندوه آدمی در آن سر دنیا ممکن است همه انسان ها را اندوهگین کند و شادمانی یک تن همه را شاد کند.


"الیف شافاک"

برگرفته از کتاب: ملت عشق

۱۱ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۶ ، ۰۰:۱۷

همه‌‌ی ما شرایط دشوار استرس و اضطراب را تجربه کرده ایم. اما سوال این است که وقتی پر از انرژی منفی هستیم که از محیط پیرامونمان دریافت کرده ایم با چه روشی این انرژی مضر را تخلیه کنیم؟ شاید خودمان هم متوجه نباشیم که مسخره کردن، غیبت کردن، فریاد زدن و هرگونه ناهنجاری دیگر در اجتماع نوعی دفع انرژی منفی درون و تلاش برای جذب انرژی مثبت دیگران است. اما این روش ها نه تنها کمکی به حل مشکلاتمان نمی کند بلکه باعث صدمه زدن به دیگران و بازگشت انرژی منفی در مقیاس بزرگتری به خودمان می شود. پس راه علاج کدام است و از چه طریقی می توانیم سرشار از انرژی مثبت باشیم؟

۱۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۵ ، ۱۱:۴۲

در روزهای برفی و زمستانی به فکر پرندگان هم باشیم

 

۲۴ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۵ ، ۱۳:۳۰

ملا نصرالدین (شخصیت داستانی و بذله گو) تنها مختص ایران یا مشرق زمین نیست؛ بلکه در هر فرهنگی با نامی خود را نشان می دهد. مثلا در ترکیه از او با نام "خوجا"، در کشورهای عربی "جحا"، در ایران "ملا"، در یونان "خجه" و در کشور آلمان نیز "تیل اویلن اشپیگل" یاد می کنند.

تیل اویلن اشپیگل قهرمان ملی و بذله گوی آلمان است. حکایات خنده دار وی در زبان و ادبیات آلمانی شوانک "Der Schwank" نامیده می شود که یک حکایت کوتاه، خنده دار و اغلب خشن است و به قصد تربیت ارائه می شود. کتاب اویلن اشپیگل اولین بار توسط هرمان بُته  نوشته و در سال 1511/12 میلادی منتشر شد. این کتاب حاوی 96 حکایت است.

حکایت شانزدهم

یک روز تیل به مردم گفت که فردا به بالای بلندترین ساختمان می رود و از بالکن آن پرواز می کند. روز موعود همه ی مردم شهر از پیر و جوان جلوی ساختمان جمع شدند تا ببینند که او چگونه پرواز می کند. تیل در بالکن ساختمان ظاهر شد و دستانش را طوری تکان داد که انگار آماده ی پرواز است. مردم با چشم و دهانی باز از تعجب او را نظاره می کردند و منتظر پروازش بودند و فکر می کردند که او واقعا می خواهد پرواز کند. در همین اثنا تیل یک مرتبه شروع به خندیدن و مسخره کردن مردم کرد و گفت: " فکر می کردم در این دنیا احمق تر و دیوانه تر از من یافت نمی شود؛ اما حالا می بینم که همه ی شما مردم شهر از من دیوانه ترید چون اگر همه ی شما به من می گفتید که قصد پرواز دارید من هرگز باور نمی کردم. ولی شما به حرف یک دیوانه اعتقاد دارید. من نه پرنده هستم نه بال و پری برای پرواز دارم پس چگونه می توانم پرواز کنم. این را گفت و از بالکن پایین آمد. مردم با خود گفتند: "اگر او براستی دیوانه هم باشد این جا حقیقت را گفته است".

 

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۵ ، ۲۱:۳۵

نـشـانـی ام
اتـاق کـوچـکـی سـت
بـا پـنـجـره ای بـزرگ ، گشـوده بـه دورهای گـم
و سـقـف کـوتـاهـی ، بـرای خـیـره شـدن
بـه آرزوهای بـلـنـد
و دیـوارهـایـی سـرشـار از عـکسـهـای خـدایـی !!


پ.ن:
می دونی.....!
هر کدومتون برام دعا کنید، هزاران صدا به گوش خدا می رسه...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۱۸

هنر و ادبیات

آن بالا که بودم، فقط سه پیشنهاد بود. اول گفتند زنی از اهالی جورجیا همسرم باشد. خوشگل و پولدار. قرار بود خانه ای در سواحل فلوریدا داشته باشیم. با یک کوروت کروکی جگری. تنها اشکال اش این بود که زنم در چهل و سه سالگی سرطان سینه می گرفت. قبول نکردم. راست اش تحمل اش را نداشتم. بعد موقعیت دیگری پیشنهاد کردند : پاریس خودم هنرپیشه می شدم و زنم مدل لباس. قرار بود دو دختر دو قلو داشته باشیم. اما وقتی گفتند یکی از آنها نه سالگی در تصادفی کشته می شود. گفتم حرف اش را هم نزنید. بعد قرار شد کلودیا زنم باشد. با دو پسر. قرار شد توی محله های پایین شهر ناپل زندگی کنیم. توی دخمه ای عینهو قبر. اما کسی تصادف نکند. کسی سرطان نگیرد. قبول کردم. حالا کلودیا- همین که کنارم ایستاده است - مدام می گوید خانه نور کافی ندارد، بچه ها کفش و لباس ندارند، یخچال خالی است. اما من اهمیتی نمی دهم. می دانم اوضاع می توانست بدتر از این هم باشد. با سرطان و تصادف. کلودیا اما این چیزها را نمی داند. بچه ها هم نمی دانند.

از کتاب "پرسه در حوالی زندگی"، روایت مصطفی مستور، انتخاب عکس کیارنگ علایی

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۳۸