هنر و ادبیات

هنر و ادبیات

سلام
قدمتون به روی چشم ^_^
این وب متعلق به شماست.
کپی از مطالب و تصاویر هم آزاد
ممنون از بازنشرتون :)

بایگانی

۱۹ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

منتظر نباش تا پرنده ای بیاید و پروازت دهد

در پرنده شدن خویش بکوش

پرندگان تیزپروازی انتظارت را می کشند

اوج بگیر ...

 

۲۲ نظر موافقین ۱۲ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۵۱

ای دل دوباره گل کن امشب علی، امیر است

بر آستان جانان آیینه ی غدیر است

آیینه ی محمد، مردی ز جنس  قرآن

شیرخدا ولی شد آن کوه عشق و ایمان ...

 

 

***عید سعید غدیر مبارک باد***

 

 

 

۲۴ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۵ ، ۲۲:۳۶

یادت باشه وقتی خدا به تو میگه باشه؛

دقیقاً همون چیزی رو که می خوای بهت می ده؛

ولی وقتی میگه نه؛

می خواد یه چیز بهتر بهت بده؛

و وقتی میگه صبر کن؛

داره بهترین چیز رو برات آماده می کنه ...

 

 

۲۴ نظر موافقین ۱۱ مخالفین ۱ ۲۸ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۱۷

برای پناهندگی به درگاه خدا، نیاز به هیچ گذرنامه و ویزایی نیست ...

 

 

۲۲ نظر موافقین ۷ مخالفین ۱ ۲۶ شهریور ۹۵ ، ۱۱:۱۱

فراموش نکن؛

قطاری که از ریل خارج شده، ممکن است آزاد باشد؛

ولی راه به جایی نخواهد برد ...!

 

۲۰ نظر موافقین ۱۶ مخالفین ۱ ۲۴ شهریور ۹۵ ، ۲۱:۵۸

ایمانتان، «ابراهیمی»؛

تسلیمتان، «اسماعیلی»؛

صبرتان، «ایوبی»؛

عمرتان، «نوحی»؛

اسلامتان، «محمّدی»؛

 

 

عید سعید قربان؛

 

 

جشن رهایی از اسارت نفس و شکوفایی ایمان؛

 

 

بر شما مبارک باد ...

 

 

 

 

 

۱۸ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۵ ، ۲۲:۰۳

هر کسی گمان کند بر حسب اتفاق پا بر این جهان نهاده، در محدوده ی تولد جسمی خودش میماند؛ پیر می شود و میمیرد؛ برایش بلوغی در کار نیست؛ میلیاردها انسان در جهان متولد شدهاند؛ امّا هیچ یک اثر انگشت مشابه نداشتهاند؛ اثر انگشت تو، امضای خداوند است؛ که اتفاقی به دنیا نیامدهای و دعوت شدهای؛ تو منحصر به فردی؛ مشابه یا بدل نداری؛ تو اصلِ اصل هستی و تکرار نشدنی؛ وقتی انتخاب شده بودن و منحصر به فرد بودنت را یاد آوری کنی، دیگر خودت را با هیچ کس مقایسه نمی کنی و احساس حقارت یا برتری که حاصل مقایسه کردن است، از وجودت محو می شود ...

 

۱۸ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۵ ، ۲۲:۰۸

می گویند جمعه می آید؛

آری، روزی که؛

بازار تعلقات دنیا را تعطیل کنیم؛

او خواهد آمد ...

 

 

 


 

۱۳ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۵۲

پسر جوان: سلام حاج آقا، ببخشید مزاحم شدم. می‌شه یه سؤال خاص بپرسم؟

حاج آقا: سلام عزیزم، بپرس.

پسر جوان: دوست دختر اشکال داره؟

حاج آقا: نه خیلی هم خوبه. اگه دختر خوبی سراغ داری از دستش نده.

پسر جوان: حاج آقا جدی می‌گم، درست جواب بدید.

حاج آقا: منم جدی می‌گم اصلاً خدا جنس دختر و پسر رو برای هم جذاب آفریده که به هم علاقه‌مند بشن و از هم لذت ببرن.

بقیه در ادامه مطلب

۲۲ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۵ ، ۱۶:۳۴

روباه گفت:

انسان‌ها این حقیقت را فراموش کرده‌اند

اما تو نباید فراموشش کنی

تو تا زنده‌ای

نسبت به چیزی که اهلی کرده‌ای مسئولی!...

 

"آنتوان دوسنت اگزوپری"

 

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۳۴

عزیز می گه:

مردها، هر قدر هم که بزرگ بشن و باسواد بشن و پولدار بشن باز هم مثل بچه ها هستن؛

زود قهر می کنن زود پشیمون می شن زود هم آشتی می کنن؛

ممکنه جلوی زنا چیزی نگن اما تنها که شدن شروع می کنن به بغض کردن؛

برای همینه که کسی گریه مردها رونمی بینه؛

زن ها هر چقدر کوچیک باشن؛ اما مادرن و پناه مردها هستن؛

حتی دختر کوچولوها پناه باباهاشون هستند ...

 

برگرفته از کتاب "روی ماه خداوند را ببوس"

نوشته ی مصطفی مستور
صفحه ی 87 نشر مرکز 1379
 
۱۵ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۵ ، ۲۲:۱۶

فرقی نمی کند که اتاق؛

بوی بهار نارنج گرفته باشد؛

یا عطر ریحان و لیمو؛

این عشق را تو دم کرده ای ...

 

۱۵ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۵ ، ۲۱:۴۹

اینک، دست مقدس فاطمه سلام الله علیها،

در دست بی کران علی علیه السلام

حلاوت هلهله فرشتگان را لمس می کند و

شور کبریایی افلاکیان را برمی انگیزد.

 

۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۵۹

ﺍﺯ شیخی ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ:

ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺍﻗﺒﻪ ﻭ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ، چه به دست ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﯼ؟

ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﻫﻴــﭻ ...! ﺍما، ﺑﻌﻀﯽ چیزﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ؛

ﺧﺸﻢ، ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﻭ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ، ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ، ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻋﺪﻡ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﻭ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﯼ ﻭ ﻣﺮﮒ ...

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺑـه دﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺣﺎﻟماﻥ ﺧﻮﺏ می شود؛

ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍدن ها ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺁﺳﻮﺩﻩ و راحت مان می کند ...

 

 

 

۷ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۵ ، ۱۱:۵۹

نیایش بعضی از ما آدم ها با خدا؛

و درخواست از او برای حضور در زندگی مان؛

مانند شیطنت بچه هایی است که در می زنند؛

و فرار می کنند ...

 

۱۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۱ ۱۱ شهریور ۹۵ ، ۲۲:۱۱

اگر به پروانه شدن اعتقاد داری؛

پس بگذار، روزگار هر چه می خواهد؛

پیله کند ...

 

۱۴ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۱۳

سلام مرا به وجدانت برسان؛

و اگر بیدار بود، بپرس؛

چگونه شب ها را آسوده می خوابد ...؟!

 

 

۱۰ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۳۷

در پیوندِ ازدواج؛

قرار نیست دو نفر به هم برسند؛

قرار است با هم به "خدا" برسند ...

 

هنر و ادبیات

۱۲ نظر موافقین ۱۲ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۱۲

ادعا می شود که کتاب "امام حسین و ایران" توسط مستشرق آلمانی به نام کورت فریشلر "Kurt Frischler" نوشته شده و آقای ذبیح الله منصوری این کتاب را به زبان فارسی ترجمه کرده است.

 

 

این اثر که زندگی امام حسین (ع) و قیام امام را مورد بررسی قرار داده بیشتر شبیه داستان نویسی است تا یک کتاب تاریخی. در یک کتاب تاریخی وجود منابع معروف و معتبر از واجبات است، اما بیشتر مطالب تاریخی این کتاب بدون مأخذ است و منبعی هم که ذکر شده قابل اعتماد نیست. نویسنده در این کتاب تحلیل هایی را مطرح کرده که نشان دهنده ی عدم اطلاع کافی ایشان از تاریخ و وقایع کربلاست و به نظر می رسد که تلاش کرده تا بعضی از ظلم هایی را که در حق خاندان پیامبر (ص) روا داشته شده، توجیه و نیروهاى یزید را از آن قساوت ها تبرئه کند. به عنوان مثال نویسنده در مورد قیام عاشورا و نحوه ی رویارویی سپاهیان امام حسین علیه ‏السلام و لشگریان ابن ‏زیاد نوشته است:

"... اما می‏دانیم که ساحل رودخانه از طرف سربازهای عمر سعد اشغال شده بود نه برای این که مانع از این شوند که کاروان حسین علیه ‏السلام از آب رودخانه استفاده نمایند بلکه نگذارند که کاروان حسین علیه‏ السلام در ساحل غربی راه، از میدان جنگ عقب نشینی کنند"

همچنین به استناد نویسنده، فاطمه دختر امام حسین (ع) که ملقب به «حورالعین‌» بود در سال 60 هجری به نمایندگی از امام حسین (ع) به ری آمد و در جلسه‌ای که در باغ بهار تشکیل شد، با جمعی از بزرگ زادگان ایرانی از قبیل گیو پسررستم فرخزاد و کارن و توژ سپهبدان مازندران و گیلان شرکت نمود و در جای دیگری عنوان شده که عباس بذایی بچه اردبیل با پتک آهنگریش در دفاع از مسلم بن عقیل به سربازان ابن زیاد حمله کرده و شهید شده.

سؤالی که در این جا مطرح می شود این است که دختر امام حسین (ع) با توجه به سنی که داشتند در ری چه کار می کردند؟ شاید وجود کوه بی بی شهربانو در ری نویسنده را به این تخیل رسانده، اما بچه ی اردبیل و حضورش در کوفه دیگر چه صیغه ای است؟

و جالب تر از همه ی این نکات این که مترجم از آقای کورت فریشلر، نویسنده ی خیالی این کتاب، با عنوان مورخ و مستشرق مشهور نام می برد در حالی که ایشان تنها یک روزنامه نگار اتریشی بودند که رمان های متعددی با موضوعات مختلف نوشتند در ضمن باید اعتراف کنم هیچ کتاب آلمانی تحت عنوان „Imam Hussein und Iran“  که آقای منصوری اشاره کردند، نوشته نشده . حالا چه کسی این کتاب را نوشته و چه دستی در کار است فقط خدا می داند. 

۳۸ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۳۷