هنر و ادبیات

هنر و ادبیات

سلام
قدمتون به روی چشم ^_^
این وب متعلق به شماست.
کپی از مطالب و تصاویر هم آزاد
ممنون از بازنشرتون :)

بایگانی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انرژی مثبت» ثبت شده است

از امروز هرکی ازت پرسید حالت چطوره ؟

بگو عالی ام ...

عالیم یعنی فرمان به کاینات ، به زمین و زمان ، به همه دنیا به همه فرشته های عالم ...

که ای خدا ، ای آسمون ، ای زمین ، حال من باید عالی باشه ...

حتی اگه بد بد بدم هستی بگو عالیم ...

عالیم دروغ به خود نیست ، عالیه فریب

نیست ، این یعنی چند ثانیه بعدش عالی می شی. . .

همیشه مثبت باش ...

قانون اندیشه یک قانون بسیار بسیار قدرتمنده ..

فکر ما زندگی ما رو تغییر میده ...

فکر های خوب و مثبت کن ...

نترس ، از همین امروز شروع کن،

تو میتونی دنیات رو تغییر بدی ،

تو میتونی به هرچی میخوای برسی ،

امروز اولین روز از ادامه زندگی توست ،

تولدت مبارک....

۲۳ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۶ ، ۱۶:۰۰

کلاس اول دبستان، یزد بودم 
سال ١٣٤٠، وسطای سال
اومدیم تهران
یه مدرسه اسمم را نوشتند،
شهرستانی بودم،
لهجه غلیظ یزدی و گیج 
از شهری غریب
ما کتابمان دارا آذر بود 
ولی تهران آب بابا 

معضلی بود برای من، 
هیچی نمی فهمیدم 
البته تو شهر خودمان هم
همچین خبری از شاگرد اول بودنم نبود ولی با سختی و بدبختی

درسکی می خواندم.

تو تهران شدم شاگرد تنبل کلاس 
معلم پیر و بی حوصله ای داشتیم 
که شد دشمن قسم خورده من 
هر کس درس نمی خواند می گفت: می خوای بشی فلانی و

منظورش من بینوا بودم
با هزار زحمت رفتم کلاس دوم
آنجا هم از بخت بد من، این خانم شد معلممان
همیشه ته کلاس می نشستم و گاهی هم چوبی میخوردم که

یادم نرود کی هستم!!

دیگر خودم هم باورم شده بود که شاگرد تنبلی هستم تا ابد.......

کلاس سوم یک معلم جوان و زیبا آمد مدرسه مان
لباسهای قشنگ می پوشید و خلاصه خیلی کار درست بود،
او را برای کلاس ما گذاشتند،
من خودم از اول رفتم ته کلاس نشستم. می دانستم جام اونجاست 

درس داد، مشق گفت که برای فردا بیارین. 
انقدر به دلم نشسته بود که تمیز مشقم را نوشتم 
ولی می دانستم نتیجه تنبل کلاس چیست فرداش که اومد، یک خودنویس خوشگل گرفت دستش و شروع کرد به امضا کردن مشق ها..
همگی شاخ در آورده بودیم 
آخه مشقامون را یا خط میزدن یا پاره می کردن ،
وقتی به من رسید با ناامیدی مشقامو نشون دادم،
دستام می لرزید 
و قلبم به شدت می زد.
زیر هر مشقی یه چیزی مینوشت ,
خدایا برا من چی می نویسه؟
با خطی زیبا نوشت: 


عالی

باورم نمی شد
بعد از سه سال این اولین کلمه ای بود که در تشویق من بیان شده بود
لبخندی زد و رد شد سرم را روی دفترم گذاشتم و گریه کردم به خودم گفتم هرگز نمی گذارم بفهمد من تنبل کلاسم به خودم قول دادم بهترین باشم...
آن سال با معدل بیست شاگرد اول شدم و همینطور سال های بعد
همیشه شاگرد اول بودم وقتی کنکور دادم نفر ششم کنکور در کشور شدم و به دانشگاه تهران رفتم

یک کلمه به آن کوچکی سرنوشت مرا تغییر داد.

چرا کلمات مثبت و زیبا را از دیگران دریغ می کنیم؟؟؟؟
به ویژه ما 
پدران، مادران، معلمان، استادان، مربیان، رئیسان و ...


خاطره ای از
استاد محمد شاه محمدی 
استاد مدیریت و روانشناسی

۱۸ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۵۲

همه‌‌ی ما شرایط دشوار استرس و اضطراب را تجربه کرده ایم. اما سوال این است که وقتی پر از انرژی منفی هستیم که از محیط پیرامونمان دریافت کرده ایم با چه روشی این انرژی مضر را تخلیه کنیم؟ شاید خودمان هم متوجه نباشیم که مسخره کردن، غیبت کردن، فریاد زدن و هرگونه ناهنجاری دیگر در اجتماع نوعی دفع انرژی منفی درون و تلاش برای جذب انرژی مثبت دیگران است. اما این روش ها نه تنها کمکی به حل مشکلاتمان نمی کند بلکه باعث صدمه زدن به دیگران و بازگشت انرژی منفی در مقیاس بزرگتری به خودمان می شود. پس راه علاج کدام است و از چه طریقی می توانیم سرشار از انرژی مثبت باشیم؟

۱۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۵ ، ۱۱:۴۲