هنر و ادبیات

هنر و ادبیات

سلام
قدمتون به روی چشم ^_^
این وب متعلق به شماست.
کپی از مطالب و تصاویر هم آزاد
ممنون از بازنشرتون :)

بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امین آزاد» ثبت شده است

باران چقدر باید بباری تا دریا شوم؟

چند هزار درخت باید در من بروید تا جنگل شوم؟

روح سبز و ساحلی من در من نمیگنجد.

شبها ماسه ها را در آغوش میگیرم اما خوابم نمی برد!

کاش میدانستم چقدرخوب بودن نیاز است تا پروانه شدن.

شالیها را درو کردند و پاییز شد

امسال هم نیاموختم چگونه شالیزار شوم.

چقدر بخشش نیاز است تا تکه ای ازخدا شوم؟

آنقدر قالبم کوچک شده که از خدا شدن هم ارضا نمیشوم.

اینجا جای من نیست

بالهایی برای پریدن میخواهم...

"امین آزاد"

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۵۰

بهار که پرستوها می آیند من کوچ می کنم.

مقصد من شهر آرزوهای آبی ست.

بهار که بیاید شکوفه ها ناخواسته می شکفند

و من با چمدانی پر از برف به سوی خورشید می روم.

لحظه ی ناب دل کندن از نداشته هایم

و خداحافظ ای داشته های من:

شالیزار

جنگل

دریا

و نیلوفر.

تو را هم می برم نیلوفر

اما آنجا مرداب نیست.

آنجا آسمان هم دریایی ست.

بهار که بیاید من می روم و نارنجها بهاری می شوند.

می روم به جایی که هر قطره ی باران دریچه ای به دریاست.

آنجا هوا آبی ست

خدا آبی ست

و چشمهای من انعکاس دنیایی لبریز از آبی ست.

"امین آزاد"

 
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۴۳