بهار که پرستوها می آیند ...
پنجشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۴۳ ب.ظ
بهار که پرستوها می آیند من کوچ می کنم.
مقصد من شهر آرزوهای آبی ست.
بهار که بیاید شکوفه ها ناخواسته می شکفند
و من با چمدانی پر از برف به سوی خورشید می روم.
لحظه ی ناب دل کندن از نداشته هایم
و خداحافظ ای داشته های من:
شالیزار
جنگل
دریا
و نیلوفر.
تو را هم می برم نیلوفر
اما آنجا مرداب نیست.
آنجا آسمان هم دریایی ست.
بهار که بیاید من می روم و نارنجها بهاری می شوند.
می روم به جایی که هر قطره ی باران دریچه ای به دریاست.
آنجا هوا آبی ست
خدا آبی ست
و چشمهای من انعکاس دنیایی لبریز از آبی ست.
"امین آزاد"
۹۴/۰۳/۲۱