هنر و ادبیات

هنر و ادبیات

سلام
قدمتون به روی چشم ^_^
این وب متعلق به شماست.
کپی از مطالب و تصاویر هم آزاد
ممنون از بازنشرتون :)

بایگانی

بچه که بودم

تو برای من

بادکنک بودی

و بعد

گل سرخی زیبا

در گلدانِ خانه

سرانجام تو کلمه

و من شاعر شدم

می دانم

فردا

تو قطاری مهربان خواهی شد

و مرا از اینجا خواهی برد

 


"رسول یونان"

برگرفته از کتاب چه کسی مرا عاشق کرد؟

انتشارات امرود/1390

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۹ ، ۱۳:۵۰

بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است

 

مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

 

"فاضل نظری"

 

۵ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۹ ، ۱۴:۱۰

نمی دانم این جا که ایستاده ام تقدیر من است یا تقصیر من!

اما وقتی یافته هایم را با باخته هایم مقایسه می کنم،

می بینم چون خدا را یافتم هر چه باختم مهم نیست.

آموختم که تمام ماجراهای زندگی فقط قانون عشـــق بازی خدا با ماست...

۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۱:۴۲

انسان مانند دریاست؛

هر چه عمیق تر باشد آرام تر است.

انسان بزرگ بر خود سخت می گیرد

و انسان کوچک بر دیگران.

انسان قوی از خودش محافظت می کند

و انسان قوی تر از دیگران.

و قطعا این قدرت را فقط می توان در پناه خداوند داشت.

هرکس که به او نزدیک تر است،

آرام تر، متواضع تر و قدرتمند تر است،

و تابش نور او را می توان هر لحظه حس کرد.

 

۶ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۹ ، ۱۴:۱۹

      فرا رسیدن سال نو همیشه نوید بخش افکار نو.

کردار نو و تصمیم‌های نو برای آینده است.

آینده‌ای که همه امید داریم بهتر از گذشته باشد.

در سال نو، ۳۶۵ روز سلامتی، شادی، پیروزی، مهر و دوستی و عشق را برای شما آرزومندم ...

سال نو پیشاپیش مبارک...

۱۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۸ ، ۱۵:۳۵

اسفندی که باشی میشی ته تغاری خدا

اسفندی که باشی مصرف اسفندت میره بالا 

 

تولد اسفند ماهی های عزیز مخصوصا

فاطمه گلی مهربونم مبارک  

۱۵ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۸ ، ۲۳:۴۱

معنای واژه «مادر» زندگی، عشق و مهر است. مادر از فرشته ها بالاتر است، هم او که با اشک هایت اشک می ریزد و با خنده های تو می خندد. مادر یعنی فرشته ای که همواره مواظب توست و تحمل رنج تو برای او سخت تر از تحمل رنج خودش است. مادر یگانه کسی است که موهایش برای بزرگ کردن تو سفید می شود و همواره درد و بلایت را به جان می خرد. مادر است که هرچقدر هم بد باشی، تو را می بخشد و به روی تو لبخند می زند. مادر یعنی کسی که وقتی مریض هستی، تا صبح بالای سرت می نشیند، بی خواب است و خنکای دستش تب تو را کاهش می دهد.
مادر است که به تو زندگی می آموزد و راه و رسم لذت بردن از زندگی را با مهر و محبتش به تو ارزانی می کند. مادر جز عشق و مهر و زندگی چه می تواند باشد؟

 

 

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۸ ، ۱۴:۲۸

تو افسرده نیستی فقط حواست به چیزهایی که داری نیست!

 

۹ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۸ ، ۱۳:۱۲

قبلا جملاتی از کتاب جاناتان، مرغ دریایی رو خونده بودم و به نظرم جالب اومده بود به همین دلیل وقتی تو کتابفروشی دیدمش در خریدنش تردید نکردم. کتاب دو زبانه بود و 144 صفحه داشت و اگه زبان انگلیسی و تصاویر سیاه و سفید و بیخود کتابو حذف کنیم کل مطلب 30 یا 40 صفحه بیشتر نیست. یک رمان کوتاه که ریچارد باخ (نواده ی یوهان سباستین باخ، آهنگساز معروف) در سال 1970 به رشته ی تحریر در آورده. این کتاب درباره ی مرغ دریایی به نام جاناتان لیوینگستون است که دلش نمی خواد زندگی عادی و یکنواختی مانند مرغان اطرافش داشته باشه پس سعی می کنه عادات و قوانین موجود رو بشکنه و همین مساله باعث طردش از جمع مرغان میشه. در صفحه ی 57 کتاب هدف  از زیستن یافتن کمال و متجلی کردن اون ذکر میشه، پس جاناتان سعی می کنه به کمال دست پیدا کنه و وقتی به مرحله ای بالاتر می رسه با دسته ای از مرغان مواجه میشه که هدفی مشابه دارند و مانند او به دنبال کمالند. تا این جای داستان آدم به یاد عرفان شرقی و کتاب منطق الطیر عطار می افته ولی انصافا کتاب عطار کجا و این اثر کجا؟! عطار در کتابش می خواد رها شدن از ترس و قدرت مادی و رسیدن به بصیرت رو در هفت وادی نشون بده  به طوری که پرندگان در وادی هفتم در یک نقطه به هم می رسند و آن وحدانیت و یگانگی خداوند.  یعنی وقتی خودشونو پیدا می کنند صفات الهی رو به عینه می بینند، اما به نظر میاد ریچارد باخ در بین راه هدف اصلی رو گم کرده و درک اشتباهی از آزادی و رسیدن به کمال داره در صفحه 90 این کتاب نوشته شده:

جاناتان پاسخ داد: "تنها قانون حقیقی، قانونی است که ما را به آزادی برساند. هیچ قانون دیگری وجود ندارد."

اما سوالی که مطرح میشه اینه که آیا آزادی از هر قید و بندی با کمالگرایی در یک راستا قرار داره؟

جواب این سؤال رو میشه در داستان زندگی باخ یافت. پس از انتشار کتاب جاناتان مرغ دریایی در سال 1970 باخ همسر و شش فرزندشو به حال خودشون رها می کنه تا از قید همسر و بابا بودن رها بشه و این در حالیه که کوچکترین فرزندش شش ماهه و بزرگترین اونا دوازده سال داشته! و دیگه هیچ سراغی هم از اونا نمی گیره. وقتی یکی از بچه ها از مادر می پرسه که چرا پدر هیچوقت به ملاقاتشون نمیاد؟ مادر جواب میده "چون او نمی خواد بابا باشه"

حالا فکر کنیم مادر هم تفکری مثل آقای باخ داشت و دلش نمی خواست مادر باشه انوقت تکلیف این بچه های قد و نیم قد چی میشد؟ و چطوری بزرگ می شدند؟ آیا دنبال کمال بودن یعنی ول کردن مسئولیت هایی که در زندگی داریم؟!

واقعا عرفان شرقی کجا و عرفان آمریکایی کجا؟

 

۵ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۸ ، ۱۵:۱۸

بیگانه آلبر کامو کتابیست که باید چند بار خوانده شود. داستان این کتاب درباره ی مردی است که متفاوت از دیگران و جامعه ایست که در آن زندگی می کند و نام بیگانه از همین جهت بر این کتاب گذاشته شده. مورسو، شخصیت اصلی داستان، نسبت به تمام وقایعی که در اطرافش روی می دهد کاملا بی تفاوت است و معتقد است که انسان هیچ نقشی در این رویدادها ندارد. او در عین صداقت و به دور از تظاهر و ریاکاری نسبت به همه کس و همه چیز بی تفاوت است و هیچ اراده ای به پیشرفت در زندگی ندارد. اما آن چه کامو در این داستان می خواهد به ما نشان بدهد پوچ انگاری شخصیت داستان نیست یا حتی تبلیغ عقاید او، بلکه نویسنده در صدد است فردی متفاوت و بیگانه در اجتماع را به تصویر بکشد. فردی که اطرافیانش نمی توانند عقاید و تفکراتش را بفهمند و چون قادر به درکش نیستند او را تهدیدی برای اجتماع خود می پندارند و سعی در حذفش از جامعه را دارند. 

مورسو ناخواسته و بدون قصد قبلی مرتکب قتل می شود اما غم انگیز ترین قسمت داستان جلسه ی محاکمه ی وی است. آنجا که دادستان تمام رویدادهای شخصی و نامرتبط با جرمش را به هم ربط می دهد و داستانی جدید برای مقصر دانستنش خلق می کند به طوری که معلوم نمی شود آیا او برای عقاید، تفکرات و رفتارهای شخصیش در گذشته محاکمه می شود و یا برای جرمش! در آخر هم دادگاه مورسو را محکوم به اعدام با گیوتین می کند.
اگر برای کسی پیش آمده باشد که در جمعی به خاطر متفاوت بودن از دیگران مورد قضاوت های بیجا قرار گرفته باشد و آن جمع برای مقصر قلمداد کردن این فرد داستان هایی را با کنکاش در زندگی شخصی اش درست کرده باشند تا به عنوان یک هنجار شکن مجبور به طرد از آن جمع شود، آن وقت می تواند درک بهتری از بیگانه بودن در داستان کامو داشته باشد.

بیگانه داستانی فلسفی است و هر جمله از این کتاب می تواند مفهومی خاص برای مخاطب داشته باشد. شاید شما درکی کاملا متفاوت از ان چه در این مطلب نگاشته شده، داشته باشید. 

 

 

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۸ ، ۲۰:۲۱

جس در سازمان ملل مترجمی را می‌شناخت که در زندگی عادی زبانش طوری می‌گرفت که نفسش بند می‌آمد. ولی وقتی ترجمه می کرد مثل بلبل حرف می‌زد.

این مشکل روانی او فقط وقتی بود که از زبانِ خودش حرف می‌زد و همین که فکرِ شخص دیگری را بیان می کرد تمامِ اطمینان و اعتمادش را به خود باز می‌یافت.

به عبارت دیگر دوست داشت دیگران برایش فکر کنند.

 

برگرفته از کتاب خداحافظ گری کوپر اثر رومن گاری

۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۸ ، ۱۸:۴۰

آدمیزاد فقط با آب و نان و هوا نیست که زنده است

این را دانستم و می دانم

که آدم به آدم است که زنده است

آدم به عشق آدم زنده است

«محمود دولت آبادی»

۱۳ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۸ ، ۱۵:۳۰

میان خواب و بیداری

سمند خاطراتم پای می کوبد

به سوی روزگار کودکی

دورانِ شور و شادمانی ها

خوشا آن روزگار کامرانی ها...

"حمید مصدق"

۵ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۸ ، ۱۱:۰۸

باور کن همان چیزی که از دست دادنش برای انسان سخت ترین کارهاست،
سرانجام همانی است که دیگر رغبتی به آن ندارد...!
پس برای ماندن کسی و انجام کاری اصرار نکنید!

"آلبر کامو"

 

۵ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۸ ، ۰۰:۱۶

سالگرد غدیر یادآور تجدید بیعت با فرزند غدیر، حضرت مهدی می‌باشد.
تجدید بیعت مبارک!

۱۱ نظر موافقین ۱۱ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۸ ، ۲۳:۱۸

و اکنون ابراهیمی و اسماعیلت را به قربانگاه آورده ای. اسماعیل تو کیست؟ چیست؟ مقامت؟ آبرویت؟ شغلت؟ پولت؟ خانواده ات؟ ماشینت؟ علمت؟ درجه ات؟ خانه ات؟ هنرت؟ روحانیتت؟ لباست؟ نامت؟ نشانت؟ جوانیت؟ زیباییت؟ و.... 

من نمی دانم؟ این را باید خود بدانی و خدایت. من فقط می توانم نشانی هایش را به تو بدهم. آن چه تو را در راه ایمان ضعیف می کند، آن چه تورا در راه مسئولیت به تردید می افکند. آنچه دلبستگی اش نمی گذارد پیام حق را بشنوی و حقیقت را اعتراف کنی.آن چه تو را به توجیه و تاویل های مصلحت جویانه و به فرار می کشاند و عشق به او کور و کرت می کند. و بالاخره آن چه برای از دست ندادنش همه دستاوردهای ابراهیم وارت را از دست می دهی، او اسماعیل توست.اسماعیل تو ممکن است یکفرد باشد یا یک شئی یا یک حالت یا یک وضع و یا حتی یک نقطه ضعف! تو خود آن را هر که هست و هر چه هست باید به منی آوری و برای قربانی انتخاب کنی! 

برگرفته از کتاب حج دکتر علی شریعتی

۱۰ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۸ ، ۰۲:۲۸

مادر اگر در دوران بارداری تغذیه درستی نداشته باشد،

جنین از استخوان های مادر تغذیه می کند!

این علت تراکم استخوان و خمودگی دوران کهولت مادر است.

 

نه تنها در روز مادر بلکه هر روز دست بوس مادرانمان باشیم

 

۹ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۸ ، ۰۰:۰۲

 

۴ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۸ ، ۲۳:۳۱

۹ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۸ ، ۰۱:۲۳